زیارت عاشورا نور دیده 2 - حیات خلوت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نور دیده 2
| نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

مشهدی علی ما اواسط مهر، سرما خورد و خوب نشده، دوباره سرما خورد و باز هم خوب نشده، سرما خورد و ما هم که تا مجبور نشویم، شکمش را نمی بندیم به داروهای شیمیایی، انواع دم کردنی ها را برایش آماده می کردیم و جناب ایشان با هزار وعده و وعید از قبیل کولی گرفتن و هیئت رفتن (به قول خودش، عزاداری) و... راضی می شد یک قلپ از داروهای گیاهی را راهی گلوی کوچولویش کند ولی امان از سرفه ها که امان همه مان را، به خصوص خودش را، بریده بود و کم که نمی شد هیچ، مرتب بر تعدادش افزوده می گشت. 

تا این که یک شب، آنقدر سرفه کرد که ما را خیلی ترساند. قفسه سینه اش هم درد گرفته بود و نمی توانست بخوابد. هوا که روشن شد، خودمان را رساندیم، بیمارستان تخصصی اطفال. چون اولین بارمان بود، حضوری نوبت دادند.

دکتر که معاینه اش کرد، اظهار تعجب کرد که چرا زودتر نیاوردیدش. ما هم در دل، خودمان را سرزنش می کردیم و طبق معمول اندکی به طب سنتی بدبین شده بودیم. عکس از ریه اش گرفتیم. دکتر عکس را دید و گفت حساسیت ریوی است. یک اسپری برایش نوشت و یک قطره و یک قرص. پرسیدم: این همان آسم کودکانه؟ حرفم را تایید کرد. پرسیدم: علتش چیه؟ چون دیر آوردیم، این بلا سرش آمده؟ گفت: نه، ارثیه. فرقی نمی کرد.

این را که گفت، ما کلی در ذهنمان گشتیم دنبال یک قوم و خویش در خانواده خودمان و همسرمان که آسم داشته باشد ولی جست و جویمان بی نتیجه بود. گفتیم لابد از آن ژن هاست که از پدر جد یکی مان به ارث رسیده و بعد از شونصد نسل، یکدفعه خودش را نشان داده است.

آن زمان چیزی از این اسپری های کذایی نمی دانستیم. تازه به نظرمان چیز جالبی بود. از بچگی از پِس پِس اش خوشمان می آمد. توی فیلم ها دیده بودیم. فیلم خواهران غریب را که یادتان است. به خصوص که دکتر خیالمان را راحت کرد که چیز مهمی نیست و اسپری خیلی بهتر از قرص و شربت است و از این حرفها.

سه هفته ای استفاده کردیم و دکتر هم دوزش را مرتب تغییر می داد و ما کم کم سردرمی آوردیم که گرفتار چه بلایی شده ایم. کورتنی که وارد خون گل پسرمان می کردیم، حالمان را می گرفت به خصوص که بعد از این مدت، هنوز سرفه ها کاملا قطع نشده بودند، یک نوبت را که فراموش می کردیم، همه حالت ها برمی گشت. شنیده بودم که طب جدید، علائم را از بین می برد و نه علت بیماری را. بعدتر دیدم که بچه های دوستان هم که مریض می شوند، دکترها برایشان از همین اسپری ها که در رنگ های مختلف موجود است، تجویز می کنند. از این موجود، متنفر شدم. خلاصه با مشورت همسر اسپری را قطع کردیم و سرفه و خس خس سینه، برگشت.

پزشکی را می شناسیم که در عین پزشک بودن، در طب سنتی هم سررشته دارد و خودش هم روحانی است. علی را بردیم معاینه کند. اولش گفت: کاری برای بیماری های ریوی نمی توان کرد. ولی بعد که ریه اش را معاینه کرد، گفت که هیچ مشکلی ندارد و این حساسیت از گلوست، مشابه همان سرفه هایی که خودمان در بچگی می کردیم. به قول علی، حاج آقا دکتر، چند تا داروی گیاهی بهمان معرفی کرد و برعکس پزشک قبلی گفت که از بخور سرد استفاده کنیم و اصرار ما را که دید، شربت کتوتیفن را هم برای علی نوشت. از آن دستورهایی که ایشان داده بود، اول کار، چند تا را  اجرا کردیم و بعد رفتیم سراغ شربت. حالا فقط شربت را استفاده می کنیم و سرفه ها بحمدالله خیلی خیلی کم شده.

درست است که باز هم داریم از شربت های طب جدید استفاده می کنیم ولی این سلامتی را مدیون حاج آقا دکتری هستیم که همان بدو تولد علی، بهمان توصیه کرده بود، تا می توانید دکتر نبریدش و ما هم از این توصیه تا به حال ضرر ندیده ایم.

گفتیم بنویسیم شاید به درد کسی بخورد.

 

پ.ن: یک دعا در مفاتیح است به نام دعای عافیت، 7 تاحمد دارد و یک دعای کوتاه. ما که اثرش را دیدیم، شما هم امتحان کنید، انشالله نتیجه می گیرید.



نویسنده : ام علی
تاریخ : دوشنبه 91 دی 4
زمان : ساعت 3:57 صبح


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir




 

کل بازدید: 251054
بازدید امروز: 67
بازدید دیروز: 21
تعداد کل پست ها: 98

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا